وینس وان هنرپیشه اهل ایالات متحده آمریکا است. وی از سال ۱۹۸۸ میلادی تاکنون مشغول فعالیت بودهاست.
منبع ویکی پدیا: بیوگرافی وینس وان
یک کارآگاه که به بازرس رستوران در فلوریدا جنوبی تبدیل شده است، پس از اینکه یک توریست در حین ماهیگیری دستی بریده شده پیدا می کند، به دنیایی از طمع و فساد کشیده می شود
افسران پلیس و کارآگاهان در سراسر ایالات متحده مجبورند هنگام تحقیقات قتل ، با اسرار تاریک در مورد خود و افراد اطراف خود روبرو شوند...
زمانی که دو پلیس بیش از حد فعال از کار برکنار میشوند، باید به دنیای زیرزمینی خلافکاران برای بازپس گیری عدالت وارد شوند...
داستان در مورد یک پسر دانشجویی است که ورزشکار نیز هست. او ناگهان تصمیم میگیرد دار و ندار خود را به موسسات خیریه بدهد و بدون هیچ پولی به دل طبیعت برود. او فقط بهمراه خود یک دوربین و یک اسلحه شکاری میبرد...
برادر بزرگ تر بابانوئل، «فرد کلاوس» (وون) به میزان زیادی پول احتیاج دارد، بنابراین برای کمک برای برادرش «سینت کلاوس» (بابانوئل / جیاماتی)، به قطب شمال می رود...
صاحب سختکوش یک شرکت کوچک به همراه دو تن از شرکایش برای انعقاد مهمترین قرارداد زندگیشان راهی اروپا میشوند. اما آنچه به صورت سفر کاری معمولی شروع شده بود، از هر نظر، قابل تصور و غیرقابل تصوری، از کنترل خارج میشود...
«نیک» ( جیمز ) و «رونی» ( وان ) از دوران کالج با یکدیگر دوستان صمیمی بودند، تا اینکه نیک پی می برد رفیق مجردش وان به او خیانت کرده و با همسرش ارتباط مخفیانه دارد...
داستان فیلم در مورد مردی بنام «مایک» است که دختر مورد علاقه اش را در نیو یورک رها کرده و به لس آنجلس آمده تا تبدیل به یک ستاره شود. اکنون شش ماه از زمانی که دوست دخترش او را رها کرده می گذرد و او حال خوشی ندارد. از این رو رفقای او تصمیم دارند او را دوباره به صحنه حرفه ای باز گردانند...
یک مامور FBI یک مددکار اجتماعی را تشویق میکند تا با استفاده از تکنلوژی جدیدی که در آن مهارت دارد، وارد ذهن یک قاتل سریالی شود و دریابد که او آخرین قربانی اش را در کجا مخفی کرده است...
«سروان دوبی» (ویلیامسن) پلیس عصبی مزاج سن فرانسیسکو، «کارآگاه دیوید استارسکی» (استیلر) و «کارآگاه کن «هاچ» هاچینسن» (ویلسن) را کنار هم قرار می دهد تا از شر هر دو خلاص شود. این دو تحقیقات خود را درباره ی جنایتی آغاز می کنند که به ائتلافی از چند دارودسته ی قاچاقچی ا رتباط دارد.