کیدمن در آستانه فارغ التحصیلی از مدرسه است که با دختری سن بالا اشنا میشود و بسیار با او گرم میگیرد بی آنکه بداند دختر یک گرگینه است...
شان، یک طراح خودروست و از یک زندگی روستایی به همراه همسرش لذت می برد. تا زمانی که توسط پیام مرموزی به او هشدار از یک خطر قریب الوقوع را میدهد و اینکه خانواده اش به لعن و نفرین دچار شده است. شان این خرافاتها را باور نمی کند تا اینکه اتفاقهای عجیبی شروع به رخ دادن می کند.
"النا" با وجود اینکه تحت تاثیر شدید آرام بخش قرار دارد، تلاش می کند تا راه خود را از شهر عجیب و وحشتناکی به خارج پیدا کند...
دو زوج جوان قبل از اینکه به دو شهر متفاوت مهاجرت کنند، تصمیم میگیرند تعطیلات آخرهفته را در خارج از شهر باهم بگذرانند، اما تعطیلات آنها تبدیل به تعطیلاتی خونین می شود...
جزیره ای مورد حمله بیگانگان فضایی قرار می گیرد که تشنه ی خون هستند. در همین شرایط مردم جزیره می فهمند که مست کردن، تنها راه برای نجات است!
پس از اینکه نامزد داگ با تصادفی جانش را از دست میدهد ، داگ برای بهبودی از غم نامزد از دست رفته اش به خانه ایی که در مزرعه واقع شده میرود ...
دختری به نام تسد، با اختلال هویتی روبروی می شود که ممکن است او را به شیطان تبدیل کند ، روحی مرده در جسم او وجود دارد که ...
پس از یک تصادف، امیلی به بیمارستانی می رود که دوست پسر مجروحش را آنجا برده اند، اما او خبر ندارد که آنجا یک بیمارستان عادی نیست و قرار است وحشتناک ترین ساعات زندگی اش را در این بیمارستان تجربه کند ...
“امیلی برنز” کسی است که بدون اینکه بداند چرا و یا چگونه ، خود را در اتاقی حبس شده می بیند . او تصمیم میگیرد فرار کند و نزد دختر و شوهرش بازگردد. امیلی در اتاق سرنخ هایی پیدا می کند که به گونه ای به او می گویند برای فرار چه کند و یا آن ها سرنخ هایی از اینکه او چه کسی است که ...
داستان در مورد زنی می باشد که شش سال است خانه ی خود را ترک کرده بوده است و به سفر خارج رفته است . اما پس از یک تصادف شدید ، او حافظه ی بلند مدت خود را از دست میدهد و برروی ویلچر نشسته است. حالا او سعی می کند که بفهمد چرا خانه ی خود را ترک کرده است ...