مرد بازنشسته ی از طبقه متوسط جامعه در شهر دهلی نو تلاش میکند تا با کمک پسرها و دوستانش زمین خود را از دلال متقلب و دغل‌باز املاک پس بگیرد...
بهار پراگ، سال 1968. زندگی «توماس» (دی لوییس)، جراح برجسته ای که علاقه ی خاصی به زنان دارد، پس از ورود تانک های روسی به پراگ و سقوط حکومت آزاد، دچار تغییرات بزرگی می شود...
لوکاس کول ، دادستان و پدری مجرد ، هنگامی که او را به اتهام ضرب و شتم و فرار در هنگام مسمومیت ، توسط همسر یک مغول ثروتمند رسانه ای روبرو می کند ، با روزهای تعیین کننده زندگی روبرو می کند...
این فیلم داستانی را در سه قسمت روایت می کند؛ داستان یک موسیقی به نام "چمپا باتامبانگ". این فیلم نشان می دهد که این موسیقی در زندگی سه نسل متفاوت چه تاثیری بر جای گذاشت...
براساس زندگی شیلدز گرین برده سیاهپوستی که به شمال آمریکا فرار کرد و با فردریک داگلاس و جان براون رهبران ضد برده داری آمریکا دیدار کرد...
نوجوانی تحت راهنمایی های مخرب بهترین دوستش، فردی بی هدف که از دانشگاه استعفا داده، وارد دوران جوانی می شود...
یک قاتل سریالی دیوانه به نام "کلَون فیس" باعث ترس و وحشت ساکنان یک شهر کوچک شده است...
گروهی از پسر های پولدار برای مهمانی گرفتن با دختر ها به کاستاریکا سفر کرده اند. جید که توسط این گروه طرد شده است و دوست پسرش نیز ترکش کرده، درگیر بیماری های روانی شده است. او باید با گذشته ی خود کنار بیاید. در همین حین، موجوداتی شیطانی قصد دارند تمام اطرافیان او را یکی پس از دیگری به قتل برسانند...
این فیلم در مورد اثرات کازینو ها می باشد، و حرص و طمع مردم شهر که به حومه های بیابانی نیز سرایت کرده است. این جایی است که یک خانواده شاد...
یک قتل , انگیزه و مظنون اصلی نمیتوانند برای همیشه راز قتل را پنهان کنند...