«لی سایمن» خبرنگاری ناموفق است که آرزوی رمان نویسی را نیز در سر می پروراند. او سعی می کند به افراد مشهور و ستاره ها نزدیک شود، از این رو بعد از جدایی از همسرش فرصتی می یابد تا بسیاری از این افراد را بعضا به واسطه شغلش ملاقات کند...
سن فرانسیسکو. «دانیل هیلارد» (ویلیامز) که همسرش، «میراندا» (فیلد) از او جدا شده، فقط اجازه دارد که روزهای شنبه بچه هایش را ببیند. او خیلی زود به این نتیجه می رسد که برای حضور بیشتر در کنار بچه ها، باید خود را به شکل یک خدمتکار زن درآورد و به استخدام در همسرش دربیاید...
داستان این فیلم از یک شهر مرزی بی قانون به نام تیجوانا در مکزیک است و داستان دختری به نام لورا نشان می دهد که با برادر و پدرش زندگی می کند و در رویای تبدیل شدن به یک ملکه زیبایی است، یک شب او به یک مجلس با شکوه خانم ها دعوت می شود و در آن مراسم به طور ناگهانی شاهد وقوع یک قتل می شود...
«ماکس فیشر» ( شوارتسمن )، پسر پانزده ساله ی نامتعارف، در سال دهم دبیرستان راشمور درس می خواند. او نوجوانی است بی بضاعت، که رؤیاهای بزرگ در سر دارد و عاشق کارهایی است که ربطی به درس و مشقش ندارند. اما نمره های پایینش در امتحانات، باعث اخراجش از مدرسه ی راشمور می شود...
طی یکی از تمرین های نظامی معمولی در پاناما، توفانی در می گیرد و چهارتن از افراد «سرگرد نیتان وست» (جکسن)، رهبر یک گروه کاماندویی ویژه ی امریکایی، می میرند و خودش نیز ظاهرا ناپدید می شود. برای کشف واقعیت این ماجرا از مأمور تحقیق دادستانی، «تام هاردی» (تراولتا) کمک خواسته می شود و او پس از بررسی اعلام می کند که هر چهار سرباز به قتل رسیده اند و «وست» نیز به تلافی کشته شده است...
زنی به نام «لیبی» (جاد) به اتهام قتل همسرش، «نیک» (گرین وود) محکوم به شش سال زندان و پرداخت دو میلیون دلار بیمه ی عمر او می شود. اما «لیبی» خیلی زود پی می برد که «نیک» خودش ماجرای مرگ دروغنیش را ترتیب داده است. بنابراین اگر «لیبی» پس از آزادی از زندان «نیک» را پیدا کند و به قتل برساند، دوباره مجازات نخواهد شد...
« شان تورنتن » ( وین ) مشتزن امریكایى ایرلندى تبار به دهكده ى زادگاهش در ایرلند باز مى گردد تا گذشته اش را ( مرگ رقیبش بر اثر ضربات او ، در یك مسابقه ) فراموش كند . او خیلى زود با « مرى كیت » ( اوهارا ) ازدواج مى كند ، اما طبق سنت ، ازدواج این دختر تا پیش از دریافت جهیزیه اش كه برادرش ( مك لاگلن ) از دادن آن امتناع مى كند رسمیت نمى یابد ...
یک وکیل جوان در یک شرکت حقوق معتبر شروع به کار می کند، اما بعد از اتفاقاتی در میابد که در این شرکت نیمه ای تاریک و شیطانی وجود دارد که او از وجود آن خبر نداشته است...
«سانگ هیون» یک کشیش است که برای تست واکسن یک ویروس کشنده داوطلب می شود. واکسن درست عمل نمی کند و ویروس تقریبا او را از پا دی می آورد. اما بعد از تزریق تصادفی خون یک خون آشام به بدنش، او به زندگی باز می گردد...
در یک منظره سرد و از راه دور ، دو غریبه برای ترمیم گذشته های شکسته خود تلاش می کنند...